زبانحال حضرت علی علیه السلام در شب نوزدهم
مـیـان قـبـلـۀ مـحـراب نـالـه هـا کردم به هـر قـنـوت برای همه دعـا کـردم برای اینکه به وصل حبـیـبه ام بـرسم به قلب سوخته هر شب خداخدا کردم گـرفـته مسجـد کـوفـه شمیم تو زهـرا ببین چه محشری از عاشقی به پا کردم میان گـودی محراب تا زمین خوردم عجـیب یاد تو و داغ کـوچه را کردم تو گیر کردی و نام مرا صدا کـردی ببین به صورت خونین تو را صدا کردم عزیز من به تو گفتم که بی تو می میرم ببین به عهد چهـل سالـه ام وفـا کردم دلـم ز بـس نـگـران نـگـاه زیـنب بود دو شـانـۀ حـسنـیـیـن خودم رها کردم مـحـارمـنـد کــنـون دور دخـتـرم امـا اشـاره جـانـب گـودال کـربـلا کــردم تمام شاخه گلانش به نیـزه چیده شود به پیش دیـده زیـنـب گـلو بریـده شود |